مطلبی خواندنی

ساخت وبلاگ

مطلبی خواندنی

  خوشبختی گاهی آنقدر دم دستمان است که نمی بینیمش و حسش نمی کنیم .                                      چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم خوشبختی بود چرا حسش نکردیم .                                   دستهای پدر را گرفتن خوشبختی بود خنده های کودکی هایمان خوشبتختی بود شیطنت ها . آهنگ های  نو جوانیمان خوشبختی بود.... اما ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم چای را با غزغز خوردیم که کمرنگ است یا پر رنگ است سرد یا داغ است ..  با زور دستمان را از دست پدر در آوردیم تا بتوانیم بدویم..  ولی حالا دوست عزیز هر کجا که هستی هر چند ساله که هستی. با تمام گرفتاریهای تمام نشدنی که  همه ما داریم . فردا را قدر بدان خوشبختی کوچکت را بشناس وبفهم و  باورکن..... عشق را بهانه کن برای بوییدن دامان مادرت که هنوز هست برای بوسیدن دست پدرت که هنوز نمی لرزد و او را داریش خوشبختی ها ماندنی نیستند. اما میشود تا هستند زندگیشان کرد . نفسشان کشید و انها را حس کرد   ...........از علی اصغر مظفری                         

نوشته شده توسط ﺑﺎﻧﻮ در |

مطلبی کمک کننده...
ما را در سایت مطلبی کمک کننده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : goosheshenava بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1396 ساعت: 11:03